برای چشمانم نماز باران بخوان؛
این بغض لعنتی امانم را بریده است
با زمان، عشق فراموش می شود و با عشق، زمان ...
اینجا کسی اعتقادی به عشق داره؟
دل تنهات ُ به دستِ گِله نسپار ...
فر
ق است میان آنکه یارش در بر/ با آنکه دو چشم انتظارش بر در
هر چند تو که درمی زنی رنگ رُخَم سپید می شود
اما دلِ خط خطی، به گوشه چَشم تو سپید می شود
هر چند تو که می آیی، بی مهری من زیاد می شود
نگاه عاشقانه تو، خمیازه های مرا شرم می شود
هر چند تو که بی من می روی، آسمان سپید می شود
اما حتی صبح هم در چشم من ِ بی تو سیاه می شود
هر چند روزهای بی تو، از حضور تو سپید می شود
اما روی سیاه من باز هم پیش تو سیاه تر می شود
هر چند کاغذ سپیدم از اشکِ قلم سیاه می شود
اما از نور توست که کاغذ، سپیدِ پر رنگ می شود
هر چند امیدم بی عنایتت نا امید می شود
اما ارحم الراحمینی ِ تو، دلم را نوید می شود